یادداشت | کوروش کشمیری
اتفاقات دردناک و متاثر کننده ای که طی هفته های گذشته روی داد قلب همه ایرانیان را جریحه دار کرد.
در جامعه ای که فرد فردش به تاریخ تمدن پرافتخار چند هزار ساله خود می بالد و تا نام کشورشان برده می شود (حتی اگر شده به ظاهر), مردمش، گریبان ها چاک داده و غیرت ها از خود به نمایش می گذارند؛ در کشوری که رشادت های جوانانش در هشت سال دفاع در برابر بیشترین هجمه های قویترین کشورهای جهان، می رود که شاید بهانه ساختن افسانه های اساطیری بین جوامع همسایه برای نسل های آینده شان گردد و هنوز گرد و خاک این کارزار در جای جای آسمانش به زمین ننشسته است؛ چنان سقوط اخلاق و دروغ گویی دامنگیر شده که انکار آن تنها گویی شعور را نادیده می گیرد.
پس از سال هشتاد و چهار، بعد از هشت سال اصلاحات، تجربه ارزشمندی نصیب جامعه به اصطلاح اصلاح طلب ایران قرار گرفت. این تجربه ی گران و پر هزینه اگرچه ایران را تا سیاه ترین دوران خود چه در سیاست خارجی، چه در اقتصاد داخلی، چه در فرهنگ، چه در هنر و چه در اخلاق فرو انداخت؛ همدلی بیش از پیشی را بین ایرانیان دوست دار و دلسوز ایران بوجود آورد.
این همدلی میوه داد و ایرانیان بار دیگر توانستند با بوجود آمدن یک اتفاق نظر تاکتیکی و از خودگذشتگی سیاسی و وحدت داعیه داران و سران جبهه اصلاحات، پیروزی های پی در پی را از سال ۱۳۹۲ نصیب خود کنند چه در ریاست جمهوری؛ چه در مجلس و چه در شورای اسلامی شهرها.
اما امروز باید شجاعانه اقرار کرد آنچه بر می آید اینست: این پیروزی ها علاوه بر این که ثمری نداشته, گویی با ایجاد غروری کاذب در مدعیان اصلاح طلبی منفعت طلبی های شخصی و گروهی را حادث شده است که گاهی اخلاق را ذبح خویش ساخته اند. در برابر اعتراضات به حق مردم آنقدر محبوبیت این به اصطلاح جریان سازها کاهش یافته بود که خودشان پا پیش نگذاشتند تا جهت دهی درستی به خواسته قانونی مردم دهند. درمقابل, برخی تندروی ها جهت این اعتراضات را به سمت آشوب های خیابانی و برخی سوء استفاده های رسانه ای کشاند که حاصلش کشته شدن مظلومانه برخی هموطنانمان بود که بواقع جبران ناپذیر می نماید.
الان دیگر نه این مدعیان اصلاح طلبی را می توان مخاطب قرار داد و نه مردم معترض را, نه خسارت دیدگان این حوادث را می توان مخاطب قرار داد نه عاملان اصلی وضع موجود را.
در این شرایط تنها می خواهم نکته ای را به عرض رییس جمهور محترم برسانم:
جناب آقای روحانی دامت حفاظاته!
من دیگر انتظار ندارم روزی به وعیدهای انتخاباتی ذکر شده دست یابیم. دیگر منتظر شنیدن گزارشی از پیگیری های مجدانه شما در زمینه وضعیت و محدودیت های محبوب ترین شخصیت های سیاسی ایران نیستم. ما می دانیم دیگر با هیچ تکراری دل ناامید کارگران بی بضاعت در جای جای ایران عزیزمان گرم نمی شود. دیگر از وضعیت زندانیان, محصوران, کشته گان، گرانی, تورم و … هم نمی خواهم سخنی به میان آورم.
اما فقط جهت استحضار عرض می کنم سخنانی که روز چهارشنبه ایراد فرمودید که گویا افزایش نرخ بنزین را به آگاهی شما نرسانده بودند و مانند عموم مردم روز جمعه درجریان اتفاق قرار گرفته اید و پس از آن خنده های شما؛ بسیار بیشتر از افزایش نرخ بنزین و متعاقب آن حوادث اخیر دل ملت را به درد آورد.
بنده و هم اندیشانم اگر آبروی ناچیزی داشتیم طی انتخابات قبل جهت سربلندی شما و در پی آن سربلندی ایران عزیز در بین دوستان و آشنایان و همشهری ها و هموطنانمان در طبق اخلاص گذاشته ایم و اکنون بدون هیچ انتظاری، بدون هیچ چشم داشتی تنها از سر دلسوزی از شما می خواهم:
” ما را کمتر شرمنده ملت کنید.”