کیشوند نیوز; ارسالی مخاطبان
۱- یک سازمان اگر بخواهد به تعالی برسد، باید الگوی دوسویه همسنگ را در روابط عمومی اش مدنظر قرار دهد، یعنی الگوی ارتباطیاش با خارج از سازمان باید دوسویه همسنگ باشد. به این معنی که تعالی سازمان در این است که مردم و بخش خصوصی را همسنگ خودش ببیند، منافع مردم را همسنگ منافع سازمان ببیند و هیچ وقت سازمان و منافع سازمان را بر منافع مردم ترجیح ندهد.
۲- اگر مدیری از آنچه که در اطرافش میگذرد بیخبر است و اگر منافع مردم یعنی خواستها و نیازهای مردم را نمیداند، خواستها و نیازهای همکارانش را نمیداند، تقصیر را باید گردن روابطعمومی انداخت.
۳- طرفدار نظریههای خوشبینانه در روابطعمومی هستم. یعنی فکر میکنم روابطعمومی میتواند یک سازمان را به اوج برساند و عکس آن هم میتواند اتفاق بیفتد، یعنی میتواند با ناکارآمدی با سوءمدیریت با نگاه بد و غلط به رسانهها، سازمان را به زمین بزند و از بین ببرد.
۴- نظریهای به نام نظریۀ تخطی داریم. این نظریه میگوید در روابطعمومی سه نوع تخطی داریم: یکی تخطی صلاحیتی است.
یعنی مدیر این بخش باید تحصیلات مرتبط داشته باشد. دوم شخصیت روابطعمومی داشتن؛ یعنی مسألۀ مردم را مسألۀ خود دانستن، دردآشنا بودن، روی باز، روحیۀ خوب و نگاه مثبت داشتن به قضایا و دغدغۀ حل مسائل را داشتن. این فرد برای روابطعمومی مناسب است.
فردی که درونگرا، بیمسأله و بیدغدغه باشد، حتی اگر دانش عمومیاش هم بالا باشد، به درد روابطعمومی نمیخورد. پس افرادی که با دانش رسانه ای آشنا هستند، روابطعمومی را میشناسند، به علوم انسانی آگاه هستند و نسبت به اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور تحلیل و تبیین دارند، صلاحیت دارند. آنها الزاماً سیاسیکار نیستند ولی تحلیل دارند. اینها میتوانند به درد روابطعمومی بخورند.
۵- در برخی از سازمانها شاهدیم که روابطعمومی مثلاً زیر نظر دفتر ریاست است که این تخطی ساختاری اتفاق افتاده است. وقتی روابطعمومی زیر نظر دفتر رئیس است، دیگر نمیتوانید از او انتظار داشته باشید نقش مشاوره و مدیریتیاش را به خوبی اجرا کند. یک تخطی دیگر، تخطی عملکردی است که بیشتر در حوزۀ ارتباطات درونسازمانی رخ میدهد. مثلاً وقتی کار روابطعمومی را کسانی دیگر انجام میدهند، تخطی عملکردی پیش میآید. مثلاً دفتر رئیس؛ کار ارتباط با رسانهها را بجای روابط عمومی انجام بدهد ؛ که بسیار در ادارات شاهد این هستیم و مسأله کاملاً جدی و قابل پیگیری است.
۶- روابطعمومی باید واقعاً تسهیلگر ارتباطات بین سازمان و بدنۀ مخاطبانش باشد.
۷- اگر سازمانی کاملاً در رسانههای عمومی و محلی مطرح نباشد و مدیر آن سازمان خودش را از رسانهها پنهان کند، آن سازمان به زودی دچار مرگ مغزی میشود. بنابراین سازمان برای حیات و مماتش باید در رسانهها حضور داشته باشد و کسی که میتواند این ارتباط را برقرار کند، روابطعمومی است.
۸- آنچه در روابطعمومی مطلوب مورد نظر است، اصلاًً اقناع نیست؛ تفاهم است. یعنی در روابطعمومی مطلوب آنچه که مدنظر ماست و آن منظر متعالی که برای خودمان ترسیم کردهایم این نیست که مخاطبمان را اقناع کنیم بلکه این است که با او به تفاهم برسیم و لازمۀ تفاهم با دیگران شنیدن حرفهای آنهاست، یعنی کار روابطعمومی مثل یک زنجیر به هم وصل میشود.
۹- لازمۀ تفاهم، شنیدن حرف مخاطب است و لازمۀ شنیدن حرف مخاطب انجام تحقیقات پیمایشی ست.
چند درصد از روابطعمومیهای ما امروز پیمایش دارند و از مخاطبان نظرسنجی میکنند؟ چند درصد از تصمیمات مدیران ما براساس نظرسنجی از مخاطبان است؟
۱۰-در نهایت اگر هدف متعالی ما رسیدن به تفاهم است، باید تحقیقات انجام داد.
بخش پژوهش، بخش مغفولماندۀ روابطعمومیهاست. به نظر من لازم است در تمام روابطعمومیها هر چه سریعتر بخش پژوهش احیا بشود و از پژوهشگران چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی دعوت شود تا مرتب نظر مردم را برای سازمان جویا شوند. روابطعمومی باید آنها را دستهبندی کند و به اطلاع مدیر سازمان برساند. آن وقت مدیر سازمان میتواند تصمیماتی بگیرد که مردم بپسندند و آن وقت اینجا الگوی دوسویه همسنگ محقق میشود.
یعنی نظرات مردم و بخش خصوصی هم در تصمیم گیری ها دخیل میشود.
و همچنین برای پاسخگویی در سطح کلان نیز ارتباط منسجم و مستمر با رسانههای رسمی بخصوص خبرگزاریهای محلی و در راس آن صدا و سیما باید وجود داشته باشد.
روابط عمومی ها برای پاسخگویی از طریق رسانههای عمومی و رسمی است که میتوانند با جامعه هدف خود ارتباط لازم را در سطح وسیع برقرار کنند.