جشنواره تابستانی جزیره کیش با سالها قدمت اجرایی، برای بیست و دومین بار متوالی آماده برگزاریست. هرچند در نقد اوضاع و شرایط سالهای گذشته در این حوزه، تکرار شدن برنامه های اجرایی و عدم جذابیت های بصری و هنری نه تنها روند رو به رشد و صعودی نداشته و دچار رکود و سقوط نسبی گردیده بلکه روند کاذب این فروپاشیدگی اجرایی رفته رفته در تمامی کانونهای موثر در جذب مخاطبان این حوزه نیز ورود پیدا نموده است. یکسال، با رکود همیشگی جوایز جشنواره ها، سالی دیگر با انحصاری شدن مجریان تلویزیونی جشنواره ها، گامی دیگر با پخش پول بی زبان میان مردم در فرودگاه و امسال نیز رکود به انبار طرح جشنواره ها رخنه نموده است.
شاید با حضور معاونت فعلی گردشگری سازمان که خود هنرمندی عالیرتبه و نام آشنا بوده است، پیشبینی طراحی پوستری اینقدر ضعیف و بی بضاعت و بدور از شان و جایگاه گردشگری جزیره کیش، امری بسیار غیر منتظره می رود اما به لطف درایت مسوولین امر، میتوان آفت بی مسوولیتی را نیز اینبار بر پیکر نماد این سال جشنواره تابستانی کیش نیز رویت نمود.
به واقع ۳ نگرش در طراحی این پوستر به شدت ضعیف و بیهوده را میتوان برشمرد:
اول اینکه شاید مدیریت محترم ستاد جشنواره ها و مناسبتهای جزیره کیش و به تبع ایشان مدیران بالاسری، امیدی به برگزاری جشنواره ای متفاوت و پر رونق در روزهای آتی نداشته اند که بسنده به طراحی پوستری بدین گونه بی محتوا و زشت نموده اند که از مدیرانی با این همه حمایت کیشوندی بعید به نظر می رسید. راستی مگر مدیرانی که قبلا و در سالهای رونق کیش در جزیره بوده اند بد هم از آب در میآیند… استغفرالله
دوم آنکه برای بنده سوال این بود که چرا مدیران کارخانه های صنعتی بزرگ کشور از جامعه مهندسین نیستند و بیشتر در حوزه مدیریت دانش آموخته و فارغ التحصیل گردیده اند. امروز شاید پس از سالها جستجو و تلاش مضاعف و بازدید میدانی به این نتیجه رسیده ام که چون فرهنگ خود بزرگ بینی در بسیاری از مدیران کشور نهادینه گردیده، اگر در حوزه تصمیم گیری کلان و در تخصص خودشان در راس امور قرار بگیرند، اکثرا خود را صاحب نظر نهایی دانسته و متخصصان زیرمجموعه خود را نیز در حد ارائه نظر و ایده نمیبینند و به قول صادق جان زیباکلام که دلایل عقب ماندگی ایران را در صفحات کتاب ما چگونه ما شدیم به یادگار گذاشت، این مهم به پدیده ای معیوب در کشور ما مبدل و البته نزدیک به یک دهه بوده که به جزیره کیش نیز وارد گردیده.
سوم اینکه شاید همان رویکرد موازی کارانه منتسب در ادارات دولتی مجال نظر دادن منتقد آثار هنری یعنی مجید خان ملانوروزی را در حوزه طراحی سخیف این پوستر نداده و واحد دیگری از سازمان مسوولیت این اشتباه تاریخی را میبایست تا به گردن بگیرد.
راستی استاد قریب هم تخصص میدانی از حوزه هنر دارند که البته مربوط به عصری دیگر و دنیای دیگر و تمدن دیگیست که قطعا امروز به درد نه من میخورد و نه شما.
عدم رعایت تناسب در حفط عناصر موجود در کادر پوستر و شلوغی بیش از اندازه نیمه بالایی کادر، استفاده از فونت زشت و نامانوس جشنواره تابستانی کیش در مرکز کادر، عدم جایگیری المانها در تکمیل فرم طراحی پوستر، از هم گسیختگی عناصر بصری شامل فرم ها و نوشتار و ایجاد آشفتگی به تصویر ایجاد شده.انحصاری شدن ۲ برند مشخص در جزیره کیش در شکل گیری پوستر فعلی (سافاری-جایروکوپتر) و… از دلایل عدم موفقیت این پوستر بسیار زشت و ابتدایی تلقی میگردد.
تمامی این عناصر در کنار برش غیر حرفه ای نقشه کیش و رنگ نامرغوب آبی، آن هم به صورت ترام و بر روی نقشه کیش، همه و همه از رویکردهای منحصر به فرد طرح فعلیست که مجال نقدی بیش از این را با مشکل مواجه ساخته و کلا منتقد را دچار سوء هاضمه ای دردناک مینماید.
به واقع قصه جزیره کیش سالهاست که مبتلا به اشتباهاتی دردناک گردیده و شاید بیشترین تقصیر را بر گردن خود ما (کیشوندان) بتوان انداخت.
به هر تقدیر ملقمه ای که در پوستر فعلی میتوان رویت نمود نوید جشنواره ای پرشور و بی بدیل را به همراه نخواهد داشت و از شواهد امر نیز پیداست که مسوولین امر و برخی عناصر حامی و به ظاهر مردمی اما در قالب شرکتی …! خود را آماده کرده تا تقصیر آنچه که باید و نباید را به گردن ابر و باد و مه و خورشید و فلک انداخته و جالبتر اینکه به احتمال قریب به یقین و نه قریب به قریب، در انتهای جشنواره، همانند سالهای قبل، جزیره کیش با رشد چشمگیر گردشگر در آمارهای سازمانی همراه خواهد شد!!!!!!!!!!!!! که قطعا این مهم مرهون حضور مدیران باتجربه ادوار پیشین در جزیره کیش بوده که با صلابت بسیار، هر ماه چند روزی بر صندلی های مدیریتی خود تکیه داده و الباقی را صرف تفکر در رفع محرومیتهای موجود مینمایند.
نه انگ تخریب بزنید و نه سهم خواهی، بگذارید بیتدبیری تمام سهم ما باشد. این روزها میگذرند. چند ماه قبل شنیدم که گفتند دوره عامری وه که چه عالی بود و دوره لاری تلخ. چه به روزمان آمده که سالهای بعد ممکن است بگوییم چه خوب بود دوره مظفری و چه بد است آن سالها.
قصه ای که خواندیم، انتهایش نه کلاغی مانده و نه خانه ای، کلاغهایش خاموشند و مرغان مینای وارداتیشان شادان و سرخوش.
به راستی کجای این قصه اشتباهی شد…؟
مهدی شمس
کاملا حرف درست و منطقی زدید.این پوستر با نهایت بی حوصلگی زدن.قدیمی تکراری
از همه تخصصی تر قرار دادن دریای کاسپین بجای خلیج پارس در پوستر است !! 🤔