یادداشت | آرش قربانی سپهر دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه خوارزمی
برای درک قدرتهای جهانی باید در گام نخست به تقسیمبندی کشورها بر مبنای قدرت، نفوذ و جایگاه آنها در جهان کنونی توجه نمود و سپس به بررسی مناسبات شکل گرفته از آن موارد در رقابتهای جهانی پی برد.
بر این بنیاد میتوان گفت که قدرتهای جهانی بهعنوان قدرتهای برتر جهت دستیابی به منابع با کمترین هزینه در پی ایجاد رقابتهایی در مناطق مختلف جهان هستند که مبتنی بر آن بتوانند خیلی آسان به آن منابع دستیابی پیدا کرده و از آن بهره کافی را ببرند.
به هر روی قدرتهای جهانی به کشورهایی گفته میشود که دارای موقعیت ممتازی در مناسباتشان با سایر کشورها میباشد و توانایی اثرگذاری در تمام مقیاسها (ملی، منطقهای و جهانی) را داشته و از توانهای اقتصادی، سیاسی و نظامی بالایی برخوردار میباشد که خود را با این تواناییها به عنوان مهمترین و اصلیترین بازیگر جهانی به سایر جهانیان معرفی کرده است.
بر این مبنا خلیج فارس از آن جهت که دارای منابع (نفت و گاز) میباشد کشورهای قدرتمند جهانی جهت دستیابی و کسب این منابع در این منطقه پای انداختهاند.
آنها بهجهت اینکه بتوانند با کمهزینهترین حالت ممکن آن منابع را کسب کنند در پی ایجاد رقابتهایی در این منطقه بودهاند که میان کشورهای پیرامون خلیج فارس به راه اندازند و همین عامل کسب منابع قدرت رقابتهای دیگری هم میان چند کشور قدرتمند جهانی به راه انداخته است که هر کدام در پی آن هستند که بتوانند با کمهزینهترین حالت ممکن به این منابع جغرافیایی دست یابند حال با رقابت و یا همکاری و صلح.
بههر ترتیب باید اشاره نمود در قرن حاضر رقابت ابرقدرتها (قدرتهای جهانی) در منطقه خلیج فارس تابع مسائل اقتصادی انرژی بهویژه (نفت وگاز) بوده و انرژی در ایجاد کشمکشهای منطقهای و بینالمللی نقشآفرینی کرده است.
بر این اساس خلیج فارس فضای ژئواکونومیکی مهمی را برای ایفای نقش بازیگران (منطقهای و فرا منطقهای) در قالب همکاری، رقابت و منازعه فراهم میکند.
به طور کلی به نظر میرسد رقابت ابرقدرتها در منطقه خلیج فارس بر سر انرژی بیشتر تابع ساختار و اهمیت نظام بینالملل بوده است. در هر یک از انواع نظامهای بینالمللی این رقابت متفاوت بوده و هر یک از کشورهای منطقه در این نظامها وضعیت متفاوتی داشتهاند.
از ابتدای رقابت ابرقدرتها در منظقه تاکنون چند نوع نظام بینالمللی، ماهیت رقابت قدرتها را در این منطقه متاثر کرده است: نظام دو قطبی مربوط به دوران جنگ سرد، نظم بینالمللی مربوط به دوره بعد از فروپاشی شوروی، نظام تک قطبی تحت سیطره امریکا، نظام تک چند قطبی بعد از ۱۱ سپتامبر و نظام چند قطبی کنونی، نمونههایی از نوع رقابتهای شکل گرفته میباشد.
استراتژی آمریکا پس از فروپاشی شوروی تسلط هرچه بیشتر بر منابع نفتی وکنترل مسیرهای انتقال آزاد انرژی به بازارهای مصرف و بهطور مستقیم کنترل اقتصادجهان سرمایهداری بوده است.
کارشناسان مسائل استراتژیک براین عقیدهاند که؛ اگر آمریکا بر نفت خلیج فارس تسلط نیابد قدرت این کشور برای مناطق کلیدی در سایر نقاط جهان نیز شدیداً کاهش مییابد و بازی قدرت جهانی رابه سایر آلترناتیوها نظیر اتحادیه اروپا و چین ناخواسته واگذارخواهدکرد.
هدف آمریکا از حضور درمنطقه خلیج فارس تسلط بر منابع نفت آن نه به عنوان یک اهرم قدرت است و نه یک منبع سوخت بلکه تسلط بر خلیج فارس به معنای کنترل نمودن اروپا، ژاپن و چین است.
این کار به آمریکا قدرت کنترل و بازو بستن شیر نفت یا حداقل ایجاد اختلال در فرآیند توسعه این کشورها را خواهد داد.
بههمین دلیل استراتژی این کشورها با آمریکا همکاری و رقابت و توازن قدرت نرم است.
بنابراین، با ظهور عصر ژئواکونومیک دردهه پایانی قرن بیستم، کانونهای انرژی، بیش ازگذشته موردتوجه کشورهای مصرفکننده انرژی وقدرتهای فرامنطقهای و جهانی قرارگرفت که از این منظر، منطقه خلیج فارس در مقام بزرگترین انبار انرژی جهان، مرکز ثقل این توجهات بوده و خواهد بود.
ذخایر عظیم نفتی (دوسوم کل انرژی جهان درمنطقه خلیج فارس) و اهمیت استراتژیکی این عنصر در سبد انرژی جهان، خلیج فارس را به یکی از مراکز مهم رقابت قدرتهای جهانی درسده بیستم تبدیل کرده بود.
اگر نیاز هند و کشورهای آسیای جنوب شرقی، اروپای شرقی و اتحادیه اروپا نیز به سقف روبه تزاید انرژی بیافزاییم آنگاه اهمیت خلیج فارس در دو دهه آینده بیشتر درک خواهیم کرد.
در نهایت بهنظر میرسد همه رقابتهای انرژی در خلیج فارس تابعی از ماهیت و یا ساختار ماهیت نظام بینالمللی بوده است.
در نظامهای متصلبتر، قدرت کشورهای منطقه در تولید و صادرات منابع انرژی و در نتیجه در کسب قدرت و وجهه بینالمللی کمتر و بر عکس در نظامهای بینالمللی متکثرتر قدرت آنها بیشتر بوده است.
ماهیت نظام بینالملل همچنین بر سطح و ظرفیت قدرت رقابت هر یک از کشورهای بزرگ در منطقه خلیج فارس نیز اثر داشته است.