در پشت روزهایی که تب تند فوتبال، هوای کیش را به همان درجه حرارت تابستان رسانده، واقعهای معلوم اتفاق میافتد، که نه دیده میشود، نه منتشر میشود و نه خوانده میشود، فقط بغض و کینهای را در دل جوانانی میگذارد، که همه امید و زندگیشان فوتبال است.
گرچه امید آن بود که با تغییر مدیریتی بهوجود آمده در هیئت فوتبال کیش، نگاه ویژهای به تنها نماینده جزیره کیش در لیگهای کشور آن هم لیگ سه شود، اما این بار هم همچون سالهای گذشته، این نماینده بد اقبال تقریباً به حال خود رها شد تا سناریوی حذف همیشگی اجرا شود و خواب خوش ما به عبث برود، سناریوی تلخی که اینبار با توجه به بومی بودن این تیم، میتواند امید فوتبالیستهای پایه را برای ادامه راه کمرنگ کند.
بدین منظور برای بررسی علل و عوامل ناکامی تیم کیشوند جوان در لیگ دسته سه فوتبال کشور، به سراغ مدیرعامل این تیم رفتیم و حرفهای او را شنیدیم.
احسان زندی متولد ۶۴ است، در همه ردههای سنی نیروی زمینی و هما بازی کرده و در یک خانواده ورزشی بزرگ شده است، برادر او محمدرضا زندی از مدالآوران رشته تیر و کمان است، او قبلاً در کار چاپ بوده و اکنون دارای مدرک مربیگری درجه B آسیا است و ۳ سال سابقه مربیگری فوتبال دارد.
-
از تیم کیشوند جوان بگویید و اینکه چگونه سهمیه لیگ دسته ۳ را کسب کردید؟
در فصل گذشته لیگ کیش تیم صیادان که یک تیم بومی و بهترین تیم جزیره بود را در اختیار گرفتیم، قهرمان شدیم و به دسته سه کشور رفتیم، تیم ما فوتبالی بالا آمد، در همان ابتدا از پایه بهصورت آموزشی و حرفهای کار کردیم، نه تنها در فوتبال بلکه در هر کاری اصول کار میگوید باید حرفهای باشید.
بعد از اینکه تیم را به لیگ سه رساندیم، کمکی به ما نشد، اسپانسری هم نداشتیم، چون بر پایه اصول و فن فوتبال کار میکردیم، توانستیم از این طریق بازیکنانی را برای تیم جذب کنیم و برخی هزینههای تیم را بپردازیم، در واقع حدود ۶۰ درصد از هزینهها را از این طریق بهدست آوردیم و بقیه را شخصی پرداخت کردم.
ما کم هزینهترین تیم در کل لیگ بودیم، بهترین بازیکنان جزیره را جذب کردیم ولی باز هم نتوانستیم نتیجه مطلوب را کسب کنیم، علی عباسپور سرمربی تیم کیشوند جوان بود، در فوتبال ایران شخصیت بزرگی دارد و علیرضا جهانبخش، محمد انصاری، سیفاللهی، میلاد محمدی بازیکنان او بودند.
-
گفتید کمکی به ما نشد، این را بیشتر توضیح دهید؛
هیئت فوتبال در این چند مدت تقریباً هیچ کمکی نکرد، شما بگویید حتی یک آب معدنی، یا یکدفعه بالای سر تمرین ما بیایند که ببینند چه خبر است، البته کمکهایی هم شد، فقط در حد یک خوابگاه و زمین فوتبالی که به ما و همه تیمها میدهند، دستشان از این بابت درد نکند اما آن کمکی که باید از طریق هیئت فوتبال انجام میشد، نشد، هیئت فوتبال تیمهایی که در گروهمان بودند علاوه بر هزینهای که برای تیم شهرشان میکردند، برای آنها سرمایه و اسپانسر هم جذب میکردند، هیچ کدام از این کارها را برای ما انجام نداند، تازه برخی جاها هم سنگاندازی میکردند.
این تیم باید حمایت میشد، از طریق سازمان، هیئت فوتبال، موسسه ورزش و .. چه از طریق سخت افزاری و چه مالی، همه هزینهها را خودمان میدادیم، هزینه کشتی و هواپیما و… را مثل یک مسافر عادی پرداخت میکردیم، حتی پول خط کشی زمین و توپ جمع کن را هم میدادیم، داورهایی که از آنطرف میآمدند برایشان هتل میگرفتیم در صورتی که این همه خانه و اقامتگاه خالی سازمان در اختیار دارد که فقط یکبار و آن هم به لطف آقای افشاردوست توانستیم برای آنها اقامت گاه بگیریم، آقای علیشاهی مدیر هتل ایران هم در بحث اقامت به ما کمک کرد که دستشان درد نکند.
توپهای بازی را هم خودمان تهیه میکردیم، آنها چون غیرحرفهای هستند و فوتبالی نیستند نمیدانند توپ استاندارد چی هست و یا اینکه میدانند و اهمیتی نمیدادند. همان توپ مدرسه فوتبال را برای مسابقات به ما میدادند.
-
حالا که بحث حرفهای گری پیش آمد، آقای عرب که پیشینه قوی فوتبالی دارد، چطور میگویید غیر حرفهای است؟
آقای عرب فوتبالی و اهل فن هست و ظاهراً بیشتر در بحث کلان میخواهد کار کند و آنهم ما چیزی ندیدیم، آقای عرب حتی یک جلسه هم سر تمرین تیم ما نیامد، ایشان اصلاً اینجا نیست، من بهعنوان کسی که هفت روز هفته به هیئت فوتبال میرفتم، شاید یک روز او را میدیدیم و آن هم با در اتاق بسته که باید وقت بگیرم و او را ببینم، آقای پازوکی همیشه در دفتر بود و در هم باز بود.
آقای ارزانی حتی یک خبر هم از ما در روزنامهشان کار نکرد، حتی باخت ما را هم کار نکرد، این در حالی است که کوچکترین و بیارزشترین اخبار فوتبالی را که که اگر به افراد فوتبالی نشان دهید میخندد، منتشر میکند، اما خبرهای ما را منتشر نمیکردند اخبار سفارشی و فقط آن چیزی را که خودشان بخواهند منتشر میکنند، گرچه معتقدم مخاطبی هم ندارند.
-
وضعیت فوتبال در کیش، بهویژه لیگ جزیره چگونه است؟
در کیش فوتبال بهصورت حرفهای کار نمیشود، در طی این سالیان متولیان ورزش کیش در راس آنها هیئت فوتبال صرفاً برای رفع تکلیف یک چیزی را برگزار کردند، که برآیندی هم ندارد، اینکه بخواهیم دور هم جمع شویم و چهار تا کاغذ را پر کنیم و چند تا عکس هم بگیریم و یک جدولی بکشیم و بگوییم داریم این لیگ را برگزار میکنیم که مهم نیست، مسابقات فوتبال دستی را هم میتوانیم به همین طریق برگزار کنیم.
مهم این است که لیگ پویا باشد، دارای کیفیت و خروجی داشته باشد، کیش با این همه امکانات و زیرساخت در حال حاضر چه خروجیای در کشور دارد؟ کجا کیش بازیکن به تیمهای خوب یا تیم ملی داده است، اصلاً کجا بازیکنی از آنطرف آمده به کیش و پیشرفت کرده است؟ هر کسی آمده پسرفت کرده و برگشته است. همه جای ایران حسرت چنین امکاناتی را دارد.
برگزاری لیگ کیش را یک کار بسیار کوچک میدانم، این اصلاً کاری ندارد، اگر یک نیم از محلات تهران بیارم مطمئن باشید به بهترین تیم کیش ۱۰ گل میزند، و این خیلی بد است
-
خب دلیلش چیست؟ چرا در دیگر رشتههای ورزشی مقامهای برتر کشور را داریم ولی فوتبال چنین وضعیتی دارد؟
دلیلش این است که در کیش فوتبال بهصورت حرفهای کار نمیشود، اینجا به پاتوقی برای چند تا تیم لیگ برتری تبدیل شده که بیایند و یک اردویی برگزار کنند و چندتا بازی انجام دهند و بروند، این درخور شأن یک جزیرهای با این همه امکانات نیست، حداقل کیش این است که یک تیم در لیگ دو یا سه داشته باشد که بازیکنانی که در تیمهای پایه تمرین میکنند به این تیم بهعنوان تیم هدف نگاه کنند، نه اینکه از اینجا برود به آنطرف و تازه ببیند فوتبال چیست و چه خبر است.
همانطور که گفتم ترکیب اصلی تیممان را بومی بستیم، وقتی با تیمهای دیگر شهرها بازی میکردیم، بچهها میگفتند ما نمیدانستیم فوتبال این است و در تعجب بودند که اینقدر سطح بازیها بالا است، بازیکنی که در لیگ کیش چند بازیکن را به راحتی جا میگذارد و گل میزند، در مقابل تیمهای دیگر نمیتوانست کار خاصی انجام دهد.
در این مسابقات بر حسب آمار بیشترین پاسی که تیم ما توانسته بود به یکدیگر بدهد ۵ تا بود، این یعنی فاجعه!! این با همه کاری بود که طی این دو سال انجام دادیم. دلیل آن من یا مربی نبودیم، دلیل آن این است که فوتبال کیش برای جاهای بزرگ آموزش ندیده است.
هر جا هم که در فدراسیون یا در شهرهای دیگر میرویم به ما میگویند مگر کیش فوتبال یا فوتبالیست دارد؟ این برای کیش بسیار بد است. بازیکن به ما زنگ میزند میگوید میخواهم برایتان بازی کنم، گفتیم ما میخواهیم از بازیکنان بومی استفاده کنیم، میگفتند مگر میتوانید، مگر کیش بازیکنی دارد که شما بتوانید بیاورید؟ در واقع حقیقت اصلی را آنها میگویند.
-
برنامه شما برای آینده چیست؟
میخواهم از فوتبال کیش بروم، چون در فضایی که حرفهای نیست و اختصاصی است نمیتوان کار کرد، ای کاش همه مسئولان ورزش کیش بروند، بهخاطر بیتوجهی همه بازیکنان از فوتبال زده شدند، چون میگویند یک نفر نیامد کنار ما که بگوییم حواسشان به ما هست. دیده شدن حداقل خواسته یک فوتبالیست است، ما دیده هم نشدیم، یعنی نگذاشتند که دیده شویم، هیئت فوتبال مراسم نذری فلان بازیکن را در کانال خود اطلاع رسانی میکند اما بازیهای ما را که یک تیم بومی بودیم را اطلاع رسانی نمیکرد.
-
حرف آخر شما …
ما آمدیم یک تغییر نگرش ایجاد کنیم، گفتیم بالاخره باید از یک جایی شروع کرد، ما فوتبالی بالا آمدیم. برای من کاری نداشت سهمیه یک تیم لیگ سهایی را بخرم، اعتقاد داشتم که باید از پایه شروع کنیم، بیشتر از خرید امتیاز یک تیم لیگ سهایی هزینه کردم تا سهمیه کسب کنیم. قول میدهم اگر فقط یک واحد اقامتی با روزانه ۸ پرس غذا بدادند، این تیم را به لیگ ۲ میبردم.
بحث امروز من ماندن یا نماندن تیم کیشوند جوان در لیگ نیست، وقتی حمایتی نمیشود چه فایدهای دارد؟ این عدم حمایتها باعث شده که دیگر انگیزهای برای ادامه کار باقی نماند، مجموع قرارداد همه بازیکنان ما ۳۵ هزار تومان بود، فقط مجبور بودیم یک عددی بنویسیم، اینکه همه از وقت و زندگیشان برای شهرشان بزنند کار بزرگی است منتهی افرادی که در حال حاضر در راس هیئت فوتبال هستند بهنظرم اصلاً نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند شهر یعنی چه؟ نمیدانند اگر فوتبال در یک شهری پیشرفت کند، همه در کنار آن رشد میکنند، نشاط اجتماعی میآورد، تا زمانی که از این سهمیه حمایت نشود فایدهای ندارد.
فوتبال این نیست که حتماً باید صعود کنید، باید تجربه کسب کرد و سلسله مراتب طی شود، به جایگاهمان افتخار میکنیم چون میدانیم فوتبالی به اینجا آمدیم.
انتهای پیام*/ مرتضی رضائی