این روزها همه از کرونا و تاثیرات آن میگویند، از قرنطینه، از تعطیلی بازارها و دانشگاهها، مردم هر روز آمارهای مبتلایان کشور و جهان را چک میکنند و به امید روزی هستند که این اعداد در همه کشورهای دنیا به صفر برسد، اما این روزها کمتر از حال و روز افراد مبتلا به کرونا منتشر میشود، اینکه چطور به کرونا مبتلا شدند یا دوران درمان این بیماری چگونه بود، شنیدن از حال و روز افراد مبتلا به این بیماری میتواند برای همه جذاب و آموزنده باشد.
بههمین خاطر تصمیم گرفتیم با یکی از مبتلایان به ویروس کرونا در کیش مصاحبه کنیم، خیلی اتفاقی با خانم منصور آبادی آشنا شدیم، دختر جوانی که به نوع بدخیم ویروس کرونا مبتلا شد، از کرونا ترسید، با آن جنگید و حالا دوران نقاهت خود را در قرنطینه سپری میکند. او چهلمین کرونایی کیش است که اینچنین از روزهای بیماری خود میگوید:
- ابتدا خودتان را برای مخاطبان کیشوند نیوز معرفی کنید.
با سلام. زهرا منصور آبادی هستم، ۳۵ ساله، تحصیلات لیسانس و مجرد، سه سال است ساکن کیش هستم و شغل پارک بازی رباتیک دارم.
- بعد از شنیدن خبرهای مربوط به ورود ویروس کرونا به کشور و کیش چه واکنشی داشتید و چه برخوردی با این اخبار داشتید؟
از همان ابتدا که این ویروس در چین بود و قبل از ورود به ایران، اخبار را خیلی دنبال میکردم، وقتی ویروس وارد کیش شد خیلی ترسیدم و طوری بود که از خانه خارج نمیشدم، اگر مجبور بودم خارج شوم دو تا ماسک و دستکش میپوشیدم و ایمنی را رعایت میکردم، اما متاسفانه یا خوشبختانه مبتلا شدم.
خوشبختانه، از این جهت که تجربه جدیدی بود، شاید خیلی سخت، اما بهنظرم باید حتما این تجربه را بهدست آورد و باعث شد که بتوانم به ترسهایم غلبه کنم.
از مرگ خیلی میترسیدم، دیدم میتوان تا پای مرگ رفت اما با امید و اعتماد برگشت. آنقدر به پرستاران و دکترها اعتماد داشتم که فکر میکردم هر اتفاقی هم بیافتد این افراد هستند و به من کمک کنند. خیلی خیلی دوران سختی داشتم و خدا را شکر توانستم با موفقیت پشت سر بگذارم.
- آیا موارد و دستورات بهداشت فردی و اجتماعی را اجرا میکردید و جدی میگرفتید یا بیتفاوت بودید؟ اصلاً چطور به کرونا مبتلا شدید؟
این موارد را خیلی زیاد رعایت میکردم، هم از الکل استفاده میکردم و هم با دستمال در را باز میکردم، ولی واقعاً نمیدانم از کجا بیماری را گرفتم، مبتلا شدن به این ویروس در یک لحظه هست و این یک لحظه امکان دارد با یک دفعه بیاحتیاطی اتفاق بیافتد.
یکی دو بار از خانه بیرون آمدم و از عابر بانک استفاده کردم که کمی بیاحتیاطی کردم، شاید از آنجا گرفته باشم، پدرم هم چندروزی به کیش آمده بود، او هم علائم بیماری را داشت اما تستش منفی شد، شاید هم در رفت و آمدهای اولیه به ادارات کیش در همان اوایل گرفته باشم، دقیقاً نمیدانم ولی وقتی دوستانم شنیدند که کرونا گرفتهام به من گفتند که تو که خیلی رعایت میکردی چطور مریض شدی؟
طوری بود که دیگران را هم تشویق به رعایت ماندن در خانه و رعایت موارد بهداشتی میکردم، سعی میکردم در اینستاگرام نقاشی کنم و مردم را تشویق میکردم در خانه بمانند.
- بیماری شما از چه زمانی شروع شد و چه زمانی متوجه شدید که کرونا گرفتید؟
یک روز سرفه شدیدی گرفتم، آن روز مادرم داشت با وایتکس خانه را میشست، کار هر روزش بود، فکر کردم حساسیت دارم، زیاد اهمیت ندادم، وقتی دیدم نزدیک به ۳۸ درجه تب دارم، به دکتر عمومی مراجعه کردم، گفت که احتمالاً حساسیت است و چیز خاصی نیست، گفت ماسک بزنم و در خانه از خودم مراقبت کنم، نه تست و نه سیتیاسکن گرفت.
با علائم خیلی بدتر دوباره به بیمارستان برگشتم، تب بدنم ۳۹ درجه بود، سرفههایم خیلی شدیدتر شده بود، تنگی نفس خیلی شدیدی داشتم، تشخیص متخصص داخلی ۱۰۰درصد کرونا بود و کارهای بستری را انجام دادند.
خداراشکر بهموقع رسیدم، خیلی سریع دستگاه اکسیژن گذاشتند و با قرص و سرم و دارویی که تجویز کردند خیلی حالم بهتر شد.
- علائم بیماری به چه شکل بود؟ آیا شبیه به سرماخوردگی بود؟
علائم اولیه همه افراد آنجا تب و سرفه بود، نوع شدید و ضعیف داریم، برای من علائم شدید بود، سرماخوردگی خیلی با این بیماری متفاوت است، سرفه بیماران مبتلا به کرونا اصلاً شبیه به آنفلوآنزا یا سرماخوردگی نیست، تنگی نفس خیلی شدیدی میآورد، از دست دادن حس بویایی یکی از علائم بود، آب هم نمیتوانستم بخورم و همه چیز برایم مزه بسیار تلخ داشت و خیلی استفراغ میکردم.
- بعد از این که متوجه شدید قطعاً کرونا مثبت هستید چه احساسی داشتید؟ آیا در طول مدت درمان زمانی هم بود که بترسید؟ چطور به خودتان روحیه میدادید؟
با برادرم به بیمارستان رفتم، قبل از اینکه وارد شوم، با توجه به مطالبی که در تلویزیون و فضای مجازی خوانده بودم میدانستم که کرونا گرفتهام، زمانی که فرم بستری را پر میکردم بهشدت دستهایم میلرزید بهطوریکه فردی که در پذیرش بود با مهربانی از من پرسید که: خواهر چرا میترسی؟ گفتم که خیلی میترسم و من میمیرم… گفت نگران نباش و هیچ اتفاقی نمیافتد، خیلی از ایشان و تمام پرسنل بیمارستان تشکر میکنم.
تمام آنها لباسهای مخصوص پوشیده بودند و سه، چهارتا در ورودی گذاشته بودند، همه درها بسته وآیفون تصویری گذاشته بودند، وقتی پرستارها آمدند مرا ببرند خیلی دلم گرفت اما پرستارها آنقدر خوش برخورد و مهربان بودند گفتند اصلاً نگران نباش، طوری میگفتند که روحیهام حفظ شود، سعی میکردم که به خودم خیلی روحیه بدهم، اگر به خودم روحیه نمیدادم شاید وضعیتم خیلی بد میشد.
- پروسه درمان بهچه صورتی بود؟
پروسه درمان بستگی به این دارد که در چه وضعیتی باشید، من با حال عمومی معمولی سرفههای شدید و تب وارد بیمارستان شدم، اما انگار بیماریام تازه آنجا شروع شد، تنگی نفس شدید گرفتم، برایم اکسیژن گذاشتند، چند بار از حال رفتم که اصلاً یادم نمیآید چه شد، نمیدانم چه داروهایی میدادند، فقط میدانم سرم زیاد میزدند.
یک شب استفراغهای خیلی شدید میکردم، تا جایی که مجبور شدند تخت را به حالت نشسته در بیاورند. بیحالی خیلی شدیدی داشتیم، خیلی ضعیف شده بودم، سرگیجه شدید داشتم که البته میگویند تاثیر داروها است.
۵ روز در بیمارستان بستری بودم، ما را با یک ماشین آوردند به محل قرنطینه هتل ارم، بچههای بسیج و سپاه که در ورودی محل قرنطینه بودند آنقدر برخورد خوبی داشتند که برایم خیلی جالب بود و از همه آنها تشکر میکنم.
الان سه چهار روز است که از بیمارستان مرخص شدم، یک پرستار و چند فرد خیلی مهربان اینجا هستند، قرصها را استفاده میکنم، قرار است تا ۱۴ روز اینجا باشم، بعد از آن دوباره سیتیاسکن میگیرند که ببینند در چه وضعیتی هستم.
- کادر درمانی بیمارستان چطور با شما بهعنوان یک بیمار کرونا مثبت برخورد میکردند؟
تمامی کادر بیمارستان از اول تا آخر بینهایت مهربان بودند، واقعاً نمیدانم چطور تشکر کنم، دوست دارم که در شأن آنها باشد، من تا آخر عمر ممنون و مدیونشان هستم، واقعا برای من مثل فرشته بودند.
یک شب بینهایت حالم بد بود، از یک طرف خیلی سختم بود که میدیدم بندههای خدا را خیلی اذیت میکنم، از یک طرف نفسم بند آمده بود و حالت تهوع داشتم و هیچ جا را نمی دیدم، متاسفانه تختهای بیمارستان هنوز تجهیز نشده بود و زنگ بالای تخت نداشت، ناگهان با چشم نیمه بسته دیدم یک آقایی با لباس سفید میآید و در آن لحظه یک هالهی نور دور سرش دیدم، نمیدانم شاید بهخاطر تار دیدن چشمانم بود و یا تاریکی اتاق و روشنایی بیرون اما هرچه بود من ایشان را مثل فرشتهها دیدم، با وجود اینکه اکسیژن گذاشتند بعد از آن را یادم نمیآید.
- چه توصیهای برای افرادی که هنوز به کرونا مبتلا نشدهاند دارید؟
بعضی مردم بیشتر از آنکه رعایت کنند میترسند، چطور میشود کسی نگران باشد اما رعایت نکند؟!، این روزها میبینم که خیلیها رعایت نمیکنند این جای تعجب دارد، جالبتر اینکه اصلاً رعایت فاصله را نمیکنند و خیلی راحت خانه همدیگر میروند.
تنها توصیه من این است که تا میتوانند از خانه خارج نشوند، اگر همه رعایت کنند هیچ کسی مبتلا نمیشود، من هم چند جا رعایت نکردم، فکر نمی کردم در حد انجام چند کار کوتاه مبتلا شوم.
- حرف آخر
از بهداشت کیش بینهایت تشکر دارم، بهنظرم وضعیت خدمات رسانی بهداشتی در مقایسه با شهرها و یا حتی کشورهای دیگر قابل مقایسه نیست. اینجا ماسک گیر میآید، ژل و مواد ضدعفونی کننده بهصورت رایگان توزیع میشود، در دوران بیماری همه چیز در دسترس بود و هیچ کمبودی احساس نمیشد، حتی به خانوادهام نیز تجهیزات بهداشتی میدهند، ندیدم جایی این کار را انجام دهند و واقعا نمیدانم چطور از آنها تشکر کنم.
پرسنل بیمارستان هم بینهایت انسانهای شریفی هستند، داروهایی که در بیمارستان کیش هست فکر کنم در هیچ جای ایران پیدا نشود، واقعا جای تقدیر دارد و امیدوارم یک روز بتوانم جبران کنم. امیدوارم تمام کیشوندان و مسافران و همه افرادی که درگیر هستن انشالله به زودی خوب شوند.
مصاحبه گیرنده: مرتضی رضائی
خیلی عالی. خسته نباشید.
زنده باد کادر درمان بیمارستان کیش
واقعا این متن رو خوندم اشکم در اومد بابت تمام زحماتی که همه کادر درمان میکشند تشکر میکنم واقعا تحت شرایط سختی قرار دارند از خداوند آرزوی سلامتی تک تک شون را دارم
تشکر میکنم ازپرسنل بیمارستان کشور بخصوص
پرسنل بیمارستان کیش پرستاران زحمت زیادی کشیدن هرچه بگم باز کم گفتم پزشکان ازجون مایه گذاشتن این بگم پزشکان وپرستاران باکورنا جنگیدن تاما مردم راحت زندگی کنیم حاضرام قلبم به پزشکان وپرستاران هدیه بدهم ازخدا شکر میکنم همچنان پزشکانی داریم ایرانمان بااین همه تحریم پزشکانمان از جونم مایه گذاشتن❤
واقعا در این روزهای سخت باید از مدافعان سلامت ، مدافعانی همچون سربازان گمنام امام زمان (عج) ، شبکه بهداشت ، ریاست و پرستاران بیمارستان کیش و تمام پرسنل محترم بیمارستان ، پرسنل زحمت کش تقدیر و تشکر کرد و نماز شکر بجا آورد.
داستان این خواهر واقعیت بوده و هست .
دوستان و کیشوندان گرامی بیایید با عزمی راسخ با نام خدا همه قوانین مربوط به این بیماری همه گیر را رعایت کنیم بیایید خودمان روزهای خوب را به جزیره برگردانیم ، خودمان نقش اصلی در کنترل را داریم .
هر شخص پلیس باشد و به افراد بی نظم توضیح و حتی ماسک و دستکش رایگان هدیه دهیم تا یکنفره را ما از این چرخه دور کنیم.
واقعا با خواندن این متن خیلی آرامش گرفتم برای تمام پزشکان و پرستاران بخصوص کادر درمان کیش آرزوی سلامتی و تندرستی دارم امیدوارم این عزیزان همیشه سالم باشن ♥️♥️♥️♥️