*تحریریه کیشوند یوز: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های ارسالی توسط مخاطبین کیشوندنیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
شما هم می توانید یادداشت یا خبر مورد نظر خود را از طریق بخش ارسال یادداشت / خبر برای ما ارسال کنید تا مطلب ارسالی را به اسم خودتان انتشار دهیم.
یکی از مهم ترین دلیل های که هنوز ما در مرحله ای آغازین توسعه قرار داریم این است که هنوز مشخص نشده است، که نگاه مسئولانمان به توسعه چیست، و با کدام رویکرد به توسعه نگاه می کنند که هر چقدر تصمیم می گیرند توسعه نابرابری بیشتر می شود، و برنامه های توسعه در درون توسعه نابرابری بین بخش های مختلف جامعه را بیشتر می کنند، توسعه مناسب کدام است، آیا تصمیمات و نگاه مسئولان به توسعه یک نگاه جهانی و متناسب باشرایط روز است یا اینکه بیشتر براساس تصمیمات خودساخته است، دلیل چیست؟
سه رویکرد جهانی نسبت به توسعه وجود دارد اولین رویکرد این است که توسعه امری است بیرونی، یعنی زمانی ما به توسعه دست یابیم که بتوانیم از ظرفیت ها و نیروهایی بیرونی دیگر کشورها در امر توسعه خود استفاده کنیم، از الگوهای کشورها و مناطق دیگری برای توسعه کشور و استان های خود استفاده کنیم، برای همین است که از دهه ی ۷۰ تا نیمه ای دهه ۸۰ به بعد تمام تلاش دولت مردان به دنبال این بوده است که بتوانند طرح های صنعتی و الگو های کپی شده از کشورهای شرقی و غربی برای توسعه کشور استفاده کنند به طوری که امروز اکثر این طرح به نوعی ناکارآمد و با هزینه های بسیار سنگینی بر روی دست نظام و مسئولین هزینه گذاشته اند. و جالب اینجاست که در برخی از استان هنوز مسئولین تمایل دارند از طرح های صنعتی کپی شده در دیگر کشورها در توسعه استان ها استفاده کنند. از نظر این رویکرد اگر میخواهی توسعه پیدا کنید تنها راه حل این است که بتوانیم با خرید وسایل و امکانات از کشورهای دیگر به توسعه برسیم، در این رویکرد به مساله بومی توسعه و نقش مشارکت مردم در توسعه توجه ندارد و نگاه به توسعه یک نگاه از بالا به پایین است که از سوی مسئولین گرفته می شود و بر مردم اجرا می شود. دومین رویکرد توسعه این است که توسعه امری درونی و بومی است. و دلیل اصلی اینکه هنوز کشورها توسعه پیدا نکرده اند به دلیل بی توجهی به مسائل درونی شان است و راهکاری که برای توسعه می دهند این است که به ظرفیت های درونی توجه شود و هرآنچه توانایی و پتانسیل های که در داخل است در جهت توسعه استفاده کنیم، از جمله توانایی های داخلی نیروی انسانی، منابع مالی، منابع طبیعی ودیگرمنابعی …..که وجود دارند که با استفاده از آنها می توان به توسعه رسید. و به تولیدات داخلی توجه کرد این رویکرد معتقد است که توسعه برون زا منفعتی برای کشورهای دارد که ابزار و فرهنگشان را به کشور های کمتر توسعه تحمیل می کنند هرچند خودشان راضی باشند اما در نهایت منجر به توسعه برای کشورهای در حال توسعه نمی شود. نگاه به توسعه یک نگاه درونی و ساختنی است یعنی من خودم تولید کنم و ما می توانیم روی پای خودمان بمانیم و نیازی به کمک از سوی کسی نداریم، شکل میگیرد. از میانه ای دهه ی ۸۰ تا به امروز نگاه به توسعه را یک نگاه درونی می دانند که این نگاه به توسعه از سوی مسئولین به مناطق کشور تزریق می شد که هر آنچه که نیاز داریم می توانیم خودمان بسازیم و مصرف کنیم.
به بیان نویسنده این دو رویکرد با توجه به شرایط تاریخی شان هردو دارای زیان های و آسیب های هستند که نمی توان منجر به توسعه در سطح ملی و منطقه ای برای استان ها کشورشود. برای همین یک رویکرد دیگری وجود دارد که معتقد است که توسعه نه امر درونی و نه امر بیرونی است بلکه توسعه یک فرایند نهادی است که در آن هم باید دولت، مردم، مسئولین، بخش خصوصی، باهم دیگر و درکنار هم تسهیل کنند توسعه باشند. سومین رویکرد توسعه را نه درون زا می داند و نه برون زا می داند توسعه زمانی اتفاق می افتد که هم منابع داخلی و خارجی در یک جهت حرکت کنند، نمی شود تنها مسئولین ایده بدهند و بدون در نظر گرفتن شرایط داخلی و جهانی به توسعه دست یافت. زمانی ما می توانیم به سمت توسعه حرکت کنیم که چرخ های توسعه باهم دیگر بچرخند، و بارسنگینی این حرکت بر بازوی یک قشر و یا گروه خاصی از جامعه نباشد.
توسعه نیازمند همکاری بین بخش های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در کنار هم دیگر است اگر هر کدام از این بخش ها تلاش کند بخش دیگری را حذف کند مسیر و حرکت توسعه متوقف می شود. اهمیت مساله اینجاست که چرا تا الان چرخ توسعه نه چرخیده به این دلیل است که رویکرد و نگاه به توسعه یا درونی بود یا بیرونی بوده است در حالی که شرایط جهانی نشان داده که توسعه هم درونیست و هم توسعه بیرونیست. اما بدون در نظر گرفتن شرایط این دو باهم دیگر نمی توان انتظار تغییر در سطح کشور را داشت. مسئولین و تصمیم گیران امر توسعه در سطح استان ها به دنبال جذب سرمایه ها و طرح های برای استان هایشان هستند بدون آنکه آن طرح برای توسعه استان کارآمد باشد و یا چشم اندازی داشته باشد. اکثر این طرح ها یا نیمه کاره رها شده اند یا آنچنان هزینه بر هستند که امکان توسعه برای مناطق ندارد. از نگاه نویسنده معتقد است که توسعه یک نگاه و یک رویکرد است که هم نیازمند آگاهی از شرایط جهانی، ملی و منطقه ای است و هم نیازمند تغییر دیدگاه مدیریتی کل کشور است. که براساس آن باید تصمیم گرفت که چگونه باید به توسعه رسید.در غیر این صورت هر تصمیمی که گرفته شود، برای افراد خاصی منفعت دارند و برای بخش زیادی هزینه دارد، و برای آیندگان زیان های ماندگاری خواهد گذاشت.
هادی عبداللهی آرپناهی
کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی
تحلیل بسیار دقیق و زیبایی بود ، بخصوص با شرایطی کع کشور ما و ایتان های الان ما دارد
بسیار خوب بود