بی نظمی های رخ داده در کنسرت ۸ مهرماه شهرام ناظری در جزیره کیش
یک؛
از ابتدا قرار بود کنسرت آقای ناظری در تالار شهر برگزار شود و بلیت فروشی بر اساس پلان سالن تالار شهر در سایت ایران کنسرت شروع شود، نکته جالب اما اینجاست که دوستان برگزار کننده چگونه نمی دانستند که در همین شب یک کنسرت دیگر، که محمد علیزاده باشد، در همان سالن اجرا دارد؟!!
دو؛
کسانی که بلیت را بر مبنای صندلی های تالار شهر خریدند، هم از طریق ارسال پیامک و هم به صورت تماس تلفنی با خبر شدند که باید کجا بنشینند! یعنی از موسسه ققنوس تماس گرفته شد که مثلا شما که ردیف (ای) هستید (در تالار شهر) باید در ردیف (بی) سالن خلیج فارس بنشینید، ولی وقتی وارد سالن شدیم مسولین ما را به جایی دیگر راهنمایی کردند که خلاف آنچه بود که سایت ایران کنسرت به مردم اعلام کرد! و از همه جالب تر کاغذ هایی بود که در کنار صندلی چسبانده شده بود،مثلا گفته می شد ردیف (ای چهار) اشتباه است و باید شما از ردیف پایین “نه” تا بشمارید و بیاید بالا تا به ردیف (ای چهار) برسید! یعنی به روش دستی محاسبه کردن قرون قبلی!
سه؛
گفته می شد پلانی که از سالن در اختیار آنها گرفت، سایت ایران کنسرت آن را اشتباه و بر عکس در سایت قرار داد، حال دو سوال پیش می آید؛
-اول آنکه چطور می شود پلانی که در سایت قرار گرفت را کسی از مسولین برگزاری چک نکند؟!! و نپرسد چرا پلان سالن این شکلی ست؟؟
-دوم اینکه اگر سایت اشتباه زده چطور برای سالن های تهران این اتفاقات نمی افتد، کما که شما در تالار وحدت به بهترین نحو صندلی خود را رزرو و پیدا کرده و مشکلات چنینی را نمی بینید!
چهارم؛
تنها اتفاقی که به طور یکنواخت و به موقع و سر وقت انجام می شود “قدر بزرگان را نداشتن” است، که خدا رو شکر هم رو به افزون است و هم به نحو احسنت انجام می شود! اینکه سر ساعتی که اعلام شد کنسرت آغاز می شود مشاهده شد که تازه سن در حال چینش است، توهینی بزرگ است به جناب ناظری است که او هم با این جمله که “دیگر سی و هفت سال است که وضع چنین است” به آن پرداخت.
پنجم؛
گلایه های استاد نسبت به تاخیر، آکوستیک نبودن سالن خلیج فارس، بی نظمی در جا به جایی سالن، نبودن جا برای بعضی از میهمانان که مسولین را مجبور به آوردن صندلی از بیرون کرد(همانند مجالس عروسی شروع به چینش صندلی کردند)، دعوت نشدن او به خانه اصلی اش تلویزیون و سنگ اندازی ها در روند برگزاری کنسرت ها خیلی درد آور بود و کوهی از حسرت را بدنبال داشت.
در بین حرف ها فکر می کردم مگر ما چند ناظری داریم؟ اصلا چند تا همانند ناظری خواهد آمد؟! که اینقدر راحت نا سپاسی می کنیم و سد جلوی راهشان می شویم…؟
سینه مالامال درد است …