تحلیل هفته نامه ۹دی از فضای سیاسی و گفتمانی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم؛
تا دو هفته قبل هیچ کس تصور نمی کرد تاریخ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم، یکسال زودتر از موعد مقرر برگزار خواهد شد. اما تقدیر و حکمت الهی چنین رقم خورد که شهیدان خدمت با پرواز اردیبهشت آسمانی شوند و یکسال زودتر از آنچه برایش برنامه ریزی شده بود، در تکاپوی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در روز هشتم تیرماه باشیم.
تا همین لحظه که این یادداشت در حال نگارش است، با مشخص شدن نامزدهای ثبت نام کننده در انتخابات و فارغ از نتیجه اعلام نظر شورای نگهبان، می توان آرایش کلان سیاسی و گفتمانی انتخابات پیش رو را ترسیم کرد.
به نظر می رسد شوک عاطفی ایجاد شده در پی شهادت آیت الله رئیسی در میان توده مردم و جریانات سیاسی همراه با مرحوم رئیسی از یک سو و از سوی دیگرغافلگیری و هیجان زدگی جریان منتقد شهید رئیسی بابت جلو افتادن حداقل یکساله و حداکثر ۵ ساله موقعیت بازگشت به قدرت، موجب شده خط فاصل و محور کانونی تغییر جهتهای گفتمانی و رویکردی در این انتخابات را حول دولت خدمت آیت الله رئیسی تعریف و تصویر شود. فاصله کوتاه باقیمانده تا برگزاری انتخابات نیز به این نکته می افزاید که جریانات سیاسی فرصت چندانی برای جا انداختن ایده ها و حرفهای احتمالا نو و ایجابی خود نخواهند داشت.
بنابراین دو خط فکری، گفتمانی و سیاسی انتخابات پیش رو از این قرار خواهد بود؛ ادامه دولت رئیسی، ادامه جریان خدمت و تداوم مسیر رئیس جمهور شهید یا بازگشت، ارتجاع و عقبگرد به دولت روحانی، اعتماد به غرب و گره زدن اقتصاد به مذاکره.
با این شاغول، متر و معیار، تقریبا همه نامزدهای مطرح شده تا امروز، قابل سنجش و ارزشگذاری هستند.
ارتجاع لاریجانی با بداخلاقی انتخاباتی
شاخص ترین چهره جریان ارتجاع و بازگشت به روحانی، بدون شک علی اردشیر لاریجانی است. فارغ از سوابق همراهی ها و همسویی های لاریجانی با روحانی و دولتهای یازدهم و دوازدهم، او در اولین سخنانش پس از ثبت نام در انتخابات، حل مشکلات اقتصادی را به رفع تحریمها و مساله مذاکره گره زد؛ دقیقا همان کاری که حسن روحانی یازده سال قبل در سال ۹۲ انجام داده بود.
ورود لاریجانی به عرصه انتخابات، با سر و صدای زیادی همراه بود. لاریجانی نشان داد از مدتها قبل به فکر ورود به انتخابات چهاردهم بوده و با یک کنش رسانه ای برنامه ریزی شده و هدفمند کار خود را شروع کرد. توئیتر فارسی، اصلی ترین بستر کنشگری او در این انتخابات است.
لاریجانی پنجشنبه و جمعه گذشته دو توئیت جنجالی زد که حاوی نکات مهمی بود.
در توئیت اول او با نشان دادن دو مکان بر روی نقشه تهران به عنوان مقصد سفر در یکی از نرم افزارهای ویژه حمل مسافر، از قصدش برای حضور در وزارت کشور و سپس رفتن به پاستور و دفتر ریاست جمهوری خبر داد. این توئیت با واکنش گسترده کاربران فضای مجازی مواجه شد که عمدتا با رویکرد انتقادی نسبت به این توئیت واکنش نشان دادند.
اما دومین توئیت او کار را برای لاریجانی در ادامه مسیر سخت کرد. توئیتی که به زعم بسیاری از ناظران، حاوی کنایه و اهانت به رئیس جمهور شهید بود. رفتاری که او را بیش از پیش به منش و مشی حسن روحانی شبیه تر کرد. لاریجانی نوشت: «برای عبور از موانع باید از روشهای منسوخ، ارتفاع بگیریم»
یکی از چهره های رسانه ای طرفدار او دقایقی بعد در پاسخ به این توئیت نوشت: «هلیکوپتر قبلی ارتفاع نگرفت و به کوه خورد» که پس از انتقاد شدید کاربران، مجبور به عذرخواهی بابت اشتباهش شد و توئیتش را حذف کرد.
انتقادها به قدری گسترده شد که علی لاریجانی نیز مجبور به واکنش شد و در توئیت دیگری سعی کرد توضیحاتی ارائه دهد. اما توئیت سوم لاریجانی هم نشان داد او همان روحانی است که در ظاهری متفاوت آمده و قصد برپایی دولت سوم خود را دارد. به جای یک عذرخواهی ساده و فیصله دادن ماجرا، منتقدانش را اهریمن خطاب کرد و نوشت: «ارتفاع بگیریم یک راهبرد برای طی کردن مسیر است. برای رشد و توسعه کشور باید از مباحث تخریبی و سلبی ارتفاع بگیریم و برای یکبار هم که شده فضای انتخاباتی را معطوف به ترسیم مشکلات مردم و ارائه راه حلهای واقعی آنان کنیم. شهیدان خدمت در راه وطن جان خود را برای اعتلای همین راهبرد گذاشتند. یاد و نام بلندشان گرامی باد و اندیشه «اهریمنان» و «سوءاستفاده کنندگان» از نامشان ناکام.»
ادامه دولت خدمت
از سوی دیگر جریان تداوم خط خدمت و ادامه دولت رئیسی، فعلا با چند نامزد به میدان آمده است. نامزدهایی که البته در میزان همت و انگیزهشان برای ادامه دولت خدمت و همچنین در میزان شباهت گفتمانی، منشی و عملکردی به شهید رئیسی یکسان نیستند.
سعید جلیلی، مهرداد بذرپاش و محمد مخبر از جمله افرادی هستند که هر یک به میزانی در چارچوب گفتمانی خط ادامه دولت خدمن قرار می گیرند. باید صبور بود و تا هفته آینده صبر کرد تا بتوان بعد از روشن شدن دقیق صحنه انتخابات، دقیقتر، جدی تر و تفصیلی تر راجع به نامزدها صحبت کرد.
آغازی بر ترمیم سرمایه اجتماعی
فارغ از نامزدها و نفرات شرکت کننده در انتخابات، مساله مهم و اساسی در انتخابات پیش رو، میزان مشارکت مردم است. مشارکتی که طی سه انتخابات گذشته نظام، به یک چالش قابل توجه برای مردمسالاری دینی جمهوری اسلامی تبدیل شده و زیر ۵۰ درصد بوده است. آیا دولت مرحوم رئیسی در سه سال عملکرد خود، توانسته بود گامی در جهت افزایش سرمایه اجتماعی نظام و افزایش مشارکت در انتخابات بردارد؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است، چه کنیم تا این مسیر ادامه یابد و با ارتجاع و بازگشت روبرو نشویم؟ بنابراین خوب است کمی بحث را به عقب تر برگردانیم و کمی عمیق تر به ماجرای انتخابات پیش رو نگاه کنیم.
سه مولفه «اعتماد»، «مشارکت» و «رضایت» از مولفه های سرمایه اجتماعی یک نظام هستند. این سه مولفه زنجیروار به یکدیگر متصل هستند و تغییرات در مولفه های زیربنایی به تدریج، تغییرات سایر مولفه ها را نیز دربرخواهد داشت. «اعتماد» هر چند در میان سه مولفه زیربنایی تر است، اما خود بر یک مولفه دیگر یعنی «کیفیت رابطه» استوار است. بنابراین با اندکی دقت می توان، دو مفهوم « اعتماد» و «رابطه اجتماعی» را به عنوان زیربنای سرمایه اجتماعی دانست.
حال باید پرسید در تجربه سه ساله گفتمان دولت سیزدهم به عنوان وارث شرایط دهه نود، دو مقوله اعتماد و رابطه اجتماعی چه وضعیتی پیدا کرده اند؟ آیا تجربه این سه سال، در ترمیم سرمایه اجتماعی موثر بوده است یا خیر؟.
گفتمان دولت سیزدهم بیش از آنکه یک گفتمان در ساحت موضوعات اقتصادی یا فرهنگی باشد، یک گفتمان در نسبت یابی رابطه متقابل حاکمیت با مردم بود. گفتمانی که «رابطه اجتماعی» در آن با سنجه هایی همچون «صداقت»، «کاهش شکاف بین وعده و عمل»، «نوعدوستی»، «وفای به عهد»، «قانون مداری»، «تعهد و مسئولیت پذیری» و «خیرخواهی اجتماعی» تبلور یافته بود. علاوه بر آن، شایستگیهای شخصیتی شخص رییس جمهور چون «عزم راسخ»، «کار مداوم»، «سلامت در عمل» و « ترجیح منافع ملی بر منافع شخصی»، در مجموع جلوه گر نشانه هایی از بازگشت به«مشی حکمرانی مردمی» با درون مایه ی «همدلی» و «اعتماد» بود.
از جمله راه های معمول برای فهم این مشی، رجوع به نتایج پیمایش ها در سال ۱۴۰۲ است. این نتایج، روند صعودی ارتباط متقابل حاکمیت و مردم و نیز اعتماد به حاکمیت را نشان می دهد، اما علاوه بر آن، رجوع به حادثه ی جانسور همراه با تعلیق چندین ساعته درباره ی سرنوشت رییس جمهور، نیز خود به عنوان یک رخداد قابل اعتنا برای فهم کیفیت این مقولات است.
دعای سراسری مردم در اثنای حادثه و حضور همراه با توصیفات معنادار مردم از سیره عملی شهدای حادثه در مراسم تشییع سراسری، نشان دهنده غلبه «مشی حکمرانی مردمی همدلانه و مبتنی بر اعتماد» بر یک امر عاطفی صرف بود. این غلبه، حتی انتظار از نتایج اثرات عملکرد دولت و کارآمدی بالتمامه آن را نیز از مرکزیت مفهومی به امری در درجه بعدی تبدیل کرد. بدین معنا که مردم خواهان مشی صادقانه و همدلانه در حکمرانی هستند و همین امر، انتظارات آنان در کارآمدی عملکرد فوری و همه جانبه در تمام ساحات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تعدیل می کند.
حال با پذیرش آغازی بر ترمیم رابطه و اعتماد، سوال این است که آیا این شروع، امتداد پیدا می کند یا خیر؟ همچنین آیا این مقوله اثر خود را در دو مقوله «مشارکت» و «رضایت اجتماعی» خواهد گذاشت یا خیر؟ باید گفت، برای حفظ این اعتماد و نیز نیل از «اعتماد نسبی ترمیم شده» به حلقه دوم و سوم زنجیره یعنی «مشارکت» و نیز «رضایت از کارآمدی» مولفه های دیگری نیز دخیل است و نمی توان انتظار امری دفعی داشت. اکنون آغازی است بر ترمیم رابطه و اعتماد و تا نیل به «مشارکت و رضایت قابل اعتنا»، نیاز به گام های تکمیلی دیگر است. سیره حکمرانی رییس جمهور شهید و یارانش، نیاز به امتدادعملی دارد و این تازه آغاز راه است.